اي زلف تو بند و دام عاشق

اي زلف تو بند و دام عاشق

شاعر : سنايي غزنوي

اي روي تو ناز و کام عاشقاي زلف تو بند و دام عاشق
بگذشته به زير گام عاشقدر جستن تو بسي جهانها
در منزلت و مقام عاشقبنماي جمال خويش و بفزاي
آخر يک روز کام عاشقوز شربت لطف خويش تر کن
يک شب صنما تو جام عاشقوز باده‌ي وصل خويش پر کن
از عشق تو ننگ و نام عاشقاکنون که همه جهان بدانست
تا بگذارد پيام عاشقبشنو جانا تو از سنايي
باري بشنو سلام عاشقبر عاشق اگر سلام نکني